مقام قرب خدا، یا بهشت اهل ولاست؟ بهشت اهل ولا، یا زمین کرب و بلاست؟
ورق ورق شده، هفتاد و دو کتاب خدا به هر ورق که زدم تیغ، آیه ها پیداست.
بنی اسد، متحیر اِستاده اند همه سکوت کرده ولی، در سکوتشان غوغاست.
نه سر بُوَد به تن کشتگان، نه تن، سالم نه از غلام، نه مولا، نشان در آن صحراست.
ز کوفه اشک فشان، یک سوار می آید به نینوای وجودش، نوای یا ابتاست.
گشوده لب که الا ای موالیان حسین! مرا شناخت بر این لاله های باغ خداست.
کنار هم بدن قطعه قطعه انصار حبیب و مسلم و جون و بریر و عابس ماست.
کنار علقمه افتاده پیکری بی دست که چشم تشنه لبان، از خجالتش دریاست.
به اشک دیده بشویید زخم هایش را که حافظ حرم و میر لشکر و سقاست.
به قلب معرکه، خون می دمد ز گودالی که در میانه آن، جسم یوسف زهراست.
به زیر خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ برهنه پیکر صد چاک سیدالشهداست.
میان این شهدا، گشته قطعه قطعه تنی که یاس سرخ حسین است و لاله لیلاست.
*****
بعد از سه روز، پيكر سرخش كفن نداشت. يوسف ترين شهيد خدا، پيرُهن نداشت.
از بس كه پيكرش، شده پامال اسب ها يك جای بی جراحت و سالم، بدن نداشت.
در بوريای كهنه، تن لاله پوش او پيچيده شد، اگر چه شقايق، كفن نداشت.
*****
دلم ، داغ هزاران لاله دارد. سکوتم ، یک نیستان ناله دارد.
بگو امشب، ز مظلومیت عشق گلویم، بغض چندین ساله دارد.
چو نی ، می نالم از درد جدایی و از گل ها ، نمی آید صدایی.
همیشه ورد لب های من این است ؛ « کجایید ای شهیدان خدایی ؟ »
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
شعر در متن ،
،