الهی! اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است ، بی دیدار تو درد و داغ است.
الهی! اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم ، و اگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
الهی! من به حور و قصور ننازم ، اگر نفسی با تو پردازم ، از آن هزار بهشت سازم.
الهی! جمال تو راست، باقی زشتند، و زاهدان مزدوران بهشتند ... در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید ... ور بیتو به صحرای بهشتم خوانند صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
الهی! با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم، نهان بودم؛ پیدا شدم.
الهی! هر كه تو را شناخت، هر چه غیر تو بود بینداخت.
الهی! اگر یك بار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! بر هر كه داغ محبّتِ خود نهادی، خِرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی! من كیستم كه تو را خواهم، چون از قیمت خود آگاهم، از هر چه میپندارم كمترم، و از هر دمی كه میشمارم بدترم ... پیوسته دلم دم از رضای تو زند جان در تن من نفس برای تو زند .... گر بر سر خاك من گیاهی روید از هر برگی بوی وفای تو زند
الهی! اگر خامم، پختهام كن، و اگر پختهام، سوختهام كن.ما را از فضل و كرم خود آن ده، كه آن به ... این بنده چه داند كه چه میباید جُست داننده تویی هر آنچه دانی آن ده.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
عطر کربلا،
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج،
،